Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . تحریک کردن
2 . حرکت دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
حَرَّكَ
فعل گذرا
1
تحریک کردن
1.النُّورُ الأَحْمَرُ فَنَشْعُرُ بِالتَّعَبِ عِنْدَمَا نَنْظُرُ إِلَيْهِ، لِأَنَّهُ يُحَرِّكُ الأَعْصَابَ.
رنگ سرخ، وقتی به آن نگاه میکنیم، احساس خستگی میکنیم، برای اینکه اعصاب را تحریک میکند.
2
حرکت دادن
1.حَرِّكْ سَيَّارَتَكَ بِسُرْعَة.
ماشین خود را سریعاً حرکت دهید.
2.قَالَ الطَّبِيبُ: "حَرِّك يَدَكَ اليُمْنَى."
دکتر گفت: "دست راست خود را حرکت دهید."
کلمات نزدیک
سماوي
عصير الفاكهة
غارة
غارة ليلية
قل
تعب
أمكن
استرجع
أمين
إنترنت
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان