[فعل]

حَرَّكَ

فعل گذرا

1 تحریک کردن

  • 1.النُّورُ الأَحْمَرُ فَنَشْعُرُ بِالتَّعَبِ عِنْدَمَا نَنْظُرُ إِلَيْهِ، لِأَنَّهُ يُحَرِّكُ الأَعْصَابَ.
    رنگ سرخ، وقتی به آن نگاه می‌کنیم، احساس خستگی می‌کنیم، برای اینکه اعصاب را تحریک می‌کند.

2 حرکت دادن

  • 1.حَرِّكْ سَيَّارَتَكَ بِسُرْعَة.
    ماشین خود را سریعاً حرکت دهید.
  • 2.قَالَ الطَّبِيبُ: "حَرِّك يَدَكَ اليُمْنَى."
    دکتر گفت: "دست راست خود را حرکت دهید."
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان