[اسم]

حَمَامَة

قابل شمارش مونث
[جمع: حَمَائِم]

1 کبوتر

  • 1.هُوَ يُرِيدُ أَنْ يَشْتَرِي بَعْض الحَمَائِم.
    او می‌خواهد چند کبوتر بخرد.
  • 2.يَا لَهَا مِنْ حَمَامَة جَمِيلَة!
    چه کبوتر زیبایی!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان