Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . یاد کردن
2 . مرد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
ذَكَرَ
فعل گذرا
1
یاد کردن
بهیادآوردن
1.جَدِّي ذَكَرَ أَخِيه المُتِوَفَّى.
پدربزرگم از برادر فوتشدهاش یاد کرد.
2.هُوَ ذَکَرَ صَدِيقَهُ.
او از دوستش یاد کرد.
[اسم]
ذَكَر
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ذُكُور]
1
مرد
نر
مترادف و متضاد
أُنْثَى
1.الدِّيكُ ذَكَرُ الدَّجَاجَةِ.
خروس جنسیت نر مرغ است.
2.يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى.
ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم.
کلمات نزدیک
صعد
زرع
هلك
عدوان
خسران
شكرا جزيلا
عباءة
لا فرق
أرذل
أفاضل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان