[فعل]

رَأى

فعل گذرا

1 دیدن

  • 1.رَأَيْتُكَ مَتَى كُنْتَ تَلْعَبُ بِالْكُرَة.
    من تو را هنگام بازی با توپ دیدم.
  • 2.رَأَیْتُهُ فِي الشَّارِع.
    او را در خیابان دیدم.
  • 3.هَلْ تُصَدِّقُ أَنْ تَرَى فِي يَومٍ مِنَ الأَيَّامِ أَسْمَاكاً تَتَسَاقَطُ مِنَ السَّمَاءِ؟!
    آیا باور می‌کنی که ببینی در روزی از روزها ماهی‌هایی را که از آسمان می‌افتند؟!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان