Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . پذیرفتن
2 . بوسیدن
3 . قبل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
قَبِلَ
فعل گذرا و ناگذر
1
پذیرفتن
قبول کردن
1.إِقْبَل دُعَاءَنَا يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.
ای مهربانترین مهربانان دعای ما را بپذیر.
2.لِمَاذَا قَبِلْتَ أَنْ تَتْرُكَ عَمَلَكَ؟
چرا قبول کردید کار خود را ترک کنید؟
[فعل]
قَبَّلَ
فعل گذرا
1
بوسیدن
1.أُُقَبِّلُ يَد أُمِّي مَرَّات عَدِيدَة.
دست مادرم را بارها میبوسم.
2.مُحَمَّد قَبَّلَ أَخَاهُ وَاِعْتَذَرَ.
محمد برادرش را بوسید و معذرت خواست.
3.هُوَ قَبَّلَ زَوجَتَهَا قَبْلَ الذِّهَاب إِلَى العَمَل.
او قبل از رفتن به سر کار همسرش را بوسید.
[حرف اضافه]
قَبْلَ
1
قبل
قبل از
1.سَأَتَحَدَّثُ مَعَكَ قَبْلَ المُغَادَرَة.
قبل از رفتن با شما صحبت خواهم کرد.
کلمات نزدیک
قال له
قال في نفسه
شراء
رأى
بحاجة إلى
كآخر عمله
لما
مجد
ندم
يا ليتني صنعت
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان