Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . نقاشی
2 . نقاشی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
رَسْم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: رُسُوم]
1
نقاشی
1.هَذَا رَسْمٌ دَقِيقٌ.
این یک نقاشی دقیق است.
2.هَلْ هَذَا الرَّسْم الجَمِيل لَكَ؟ لَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أُصَدِّقَ!
آیا این نقاشی زیبا برای شماست؟ نمیتوانم باور کنم!
[فعل]
رَسَمَ
فعل گذرا و ناگذر
1
نقاشی کردن
کشیدن
1.رَسَمْتُ فِي الصَّفْحَةِ الثَّانِيَة.
در صفحه دوم کشیدم.
2.لَقَدْ رَسَمَ العَدِيد مِنَ اللَّوحَات.
او تابلوهای زیادی را نقاشی کردهاست.
3.مَا اِسْمُ الزَّهْرَةِ الَّتِي رَسَمْتَهَا؟
نام گلی که کشیدید چیست؟
4.هَذِهِ أَجْمَل لَوحَة رَسَمْتُهَا عَلَى مَرِّ السِّنِين!
این زیباترین نقاشی است که طی این سالها نقاشی کردهام!
کلمات نزدیک
لوحة
جمهور
مسرح
سمفونية
مفتاح موسيقي
لوحة الألوان
فرشاة
طلاء زيتي
اوريغامي
فخار
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان