[اسم]

رَسْم

قابل شمارش مذکر
[جمع: رُسُوم]

1 نقاشی

  • 1.هَذَا رَسْمٌ دَقِيقٌ.
    این یک نقاشی دقیق است.
  • 2.هَلْ هَذَا الرَّسْم الجَمِيل لَكَ؟ لَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أُصَدِّقَ!
    آیا این نقاشی زیبا برای شماست؟ نمی‌توانم باور کنم!
[فعل]

رَسَمَ

فعل گذرا و ناگذر

1 نقاشی کردن کشیدن

  • 1.رَسَمْتُ فِي الصَّفْحَةِ الثَّانِيَة.
    در صفحه دوم کشیدم.
  • 2.لَقَدْ رَسَمَ العَدِيد مِنَ اللَّوحَات.
    او تابلو‌های زیادی را نقاشی کرده‌است.
  • 3.مَا اِسْمُ الزَّهْرَةِ الَّتِي رَسَمْتَهَا؟
    نام گلی که کشیدید چیست؟
  • 4.هَذِهِ أَجْمَل لَوحَة رَسَمْتُهَا عَلَى مَرِّ السِّنِين!
    این زیباترین نقاشی است که طی این سال‌ها نقاشی کرده‌ام!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان