Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . پلیس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
شُرْطِي
قابل شمارش
مذکر
[جمع: شُرْطِيُّون]
1
پلیس
1.إِنَّهُ شُرْطِيٌ ذَكِي وَ مُجْتَهِد.
او یک پلیس باهوش و سختکوش است.
2.الشُّرْطِيُّ يَبْحَثُ عَنِ القَاتِل فِي كُلِّ مَكَان.
پلیس همه جا به دنبال قاتل است.
3.فَجْأَةً جَاءَ شُرْطِيٌّ إِلَى صَدِيقِي!
ناگهان یک پلیس پیش دوست من آمد!
کلمات نزدیک
سوف
س
غاية
مستقبل
شرح
فحص
حداد
رز
مهندس زراعي
خامس
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان