Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . شکار کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
صَادَ
فعل گذرا
1
شکار کردن
گرفتن
1.أَلْقَى خَلِيل شَبَكَتَهُ فِي البَحْرِ، فَصَادَ سَمَكاً كَثِيراً.
خلیل تور خود را به دریا انداخت، و ماهی زیادی گرفت.
2.إِذَا وَقَفَ طَيْرٌ عَلَيْهَا تَصِيدُهُ.
اگر پرندهای روی آن بایستد، آن را شکار میکند.
کلمات نزدیک
درى
انطلاق
شهد
منكر
إعجاب بالنفس
تفكر
حية
دود
ذيل
أحدث
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان