[اسم]

حَيَّة

قابل شمارش مونث
[جمع: حَيَّات]

1 مار

  • 1.تَضَعُ هَذِهِ الحَيَّةُ ذَنَبَهَا فِي الرَّمْلِ، ثُمَّ تَقِفُ كَالْعَصَا.
    این مار دمش را در شن قرار می‌دهد، سپس مانند عصا می‌ایستد.
  • 2.هُوَ يَخَافُ مِنَ الحَيَّة.
    او از مار می‌ترسد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان