Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . مار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
حَيَّة
قابل شمارش
مونث
[جمع: حَيَّات]
1
مار
1.تَضَعُ هَذِهِ الحَيَّةُ ذَنَبَهَا فِي الرَّمْلِ، ثُمَّ تَقِفُ كَالْعَصَا.
این مار دمش را در شن قرار میدهد، سپس مانند عصا میایستد.
2.هُوَ يَخَافُ مِنَ الحَيَّة.
او از مار میترسد.
کلمات نزدیک
تفكر
صاد
درى
انطلاق
شهد
دود
ذيل
أحدث
انتهى
زقزاق
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان