[فعل]

ضَمِنَ

فعل گذرا

1 ضمانت کردن تضمین کردن

  • 1.إِجْتَهِدْ، وَ أَنَا أَضْمِنُ لَكَ النَّجَاحَ.
    تلاش کن، من موفقیت تو را تضمین می‌کنم.
  • 2.هَلْ تَضْمِنُ أَنْ يُجِيبَ أَصْدِقَاؤُكَ مِثْلَ إِجَابَتِكَ؟
    آیا ضمانت می‌دهی که دوستانت مثل خودت پاسخ دهند؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان