Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . قرار گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
قَرَّرَ
فعل ناگذر
1
قرار گذاشتن
تصمیم گرفتن
1.قَرَّرَ أَرْبَعَةُ طُلَّابٍ أَنْ يَغِيبُوا عَنِ الإِمْتِحَان.
چهار دانشآموز قرار گذاشتند که در جلسه امتحان غیبت کنند.
2.قَرَّرَ المُزَارِعُ التَّخَلُّصَ مِنْهَا، وَ هَكَذَا فَعَلَ.
کشاورز تصمیم گرفت از دست آنها نجات یابد و همین کار را هم کرد.
3.نَحْنُ قَرَّرْنَا لِأَنْ نُسَافِرَ فِي الأُسْبُوعَ القَادِم.
ما تصمیم گرفتیم که هفته آینده سفر کنیم.
کلمات نزدیک
عاهد
ضمن
صعوبة
خطة
عدة
محدد
ندب
مفردة
واجه
وزع
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان