[اسم]

ظَهْر

قابل شمارش مذکر
[جمع: ظُهُور]

1 پشت

  • 1.أَحُسُّ بِالْأَلَم فِي ظَهْرِي.
    پشتم درد می‌کند.
[اسم]

ظُهْر

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَظْهَار]

1 ظهر نیمروز

  • 1.هَلْ نِمْتَ فِي الظُّهْر؟
    آیا ظهر خوابیدی؟
[فعل]

ظَهَرَ

فعل ناگذر

1 آشکار شدن ظاهر شدن

  • 1.فَجْأَةً ظَهَرَ سَحَابٌ فِي السَّمَاء.
    ناگهان ابری در آسمان ظاهر شد.
  • 2.مَعَ الصُّبْحِ تَظْهَرُ الشَّمْسُ.
    با آمدن صبح خورشید آشکار می‌شود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان