Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . شانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
كَتِفْ
قابل شمارش
مذکر
[جمع: الأَكْتَافْ]
1
شانه
1.عَلَّقَ الفَأْسَ عَلَى كَتِفِهِ وَ تَرَكَ المَعْبَدَ.
تبر را بر شانه آن آویزان کرد و پرستشگاه را ترک کرد.
2.هُنَاكَ أَلَمٌ شَدِيدٌ فِي كَتِفِي.
شانهام بهشدت درد میکند.
کلمات نزدیک
كوع
صدر
ثدي
سرة
بطن
حلمة الثدي
رقبة
أسفل
مؤخرة العنق
ظهر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان