Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . عمر کردن
2 . ماندگار شدن
3 . زندگی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
عَمَرَ
فعل ناگذر
1
عمر کردن
1.عَمَرَ جَدِّي فَبَلَغَ التِّسْعِين.
پدربزرگم عمر کرد و به نود سالگی رسید.
2
ماندگار شدن
1.الحِكْمَةُ تَعْمُرُ فِي قَلْبِ المُتَوَاضِعِ، وَ لَا تَعْمُرُ فِي قَلْبِ المُتَكَبِّرِ الجَبَّارِ.
حکمت در قلب انسان متواضع ماندگار میشود، و در قلب انسان ستمگر ماندگار نمیشود.
[اسم]
عَمْر
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَعْمَار]
1
زندگی
عمر
1.كَمْ يَبْلُغُ مُتَوَسِّط أَعْمَار الحَيَوَانَات؟
متوسط عمر حیوانات چقدر است؟
کلمات نزدیک
مختال
تربوي
نموذج
قيم
أقام
إذن
غض
اقتصاد
نهى
جبار
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان