Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . کاروان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
قَافِلَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: قَوَافِل]
1
کاروان
1.هَذِهِ قَافِلَةٌ وَ سَوفَ نُسَافِرُ مَعَهَا.
این یک کاروان مسافرتی است و ما با آن سفر خواهیم کرد.
2.وَصَلَتِ القَافِلَةُ عِنْدَ غُرُوب الشَّمْسِ.
کاروان در غروب آفتاب رسید.
کلمات نزدیک
ضغط الدم
شراب
سفرة
سافر
حبة مسكنة
كرة المنضدة
ما بك
مرض السكر
مستوصف
وصفة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان