Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . سفر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
سَافَرَ
فعل ناگذر
1
سفر کردن
1.أَنَا وَ عَائِلَتِي نُرِيدُ أَنْ نُسَافِرَ إِلَى مَكَانٍ بَعِيدٍ.
من و خانوادهام میخواهیم به یک مکان دور سفر کنیم.
2.إِلَى أَيْنَ تُسَافِر؟
به کجا سفر میکنید؟
3.سَمِعْتُ أَنَّ فَاطِمَة وَ شَقِيقَتِهَا سَافَرَا إِلَى سُورِيَا.
شنیدم که فاطمه و خواهرش به سوریه سفر کردهاند.
کلمات نزدیک
حبة مسكنة
أولى
أمر
حرس
حبيب
سفرة
شراب
ضغط الدم
قافلة
كرة المنضدة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان