[اسم]

حَبِيب

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَحِبَّة] [مونث: حَبِیبَة]

1 دوست یار، محبوب، عشق

  • 1.حَبِيبَتِي، مَاذَا طَبَخْتَ اليَوم لَنَا؟
    عشقم، امروز چه برایمان پخته‌ای؟
  • 2.لَا تَكُنْ حَزِيناً يَا حَبِيبِي، أُرِيدُ أَنْ أَرَى ضَحْكَتَكَ دَائِماً.
    محبوب من ناراحت نباش، من می‌خواهم که همیشه خنده‌ات را ببینم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان