[اسم]

مَوت

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَمْوَات]

1 مرگ

مترادف و متضاد حَیَاة وِلَادَة
  • 1.أَنَا تَكَلَّمْتُ مَعَهَا قَبْل مَوت أُمّهَا.
    من قبل مرگ مادرش با او صحبت کردم.
  • 2.هَلْ تَخَافُ مِن المَوت؟
    آیا از مرگ می‌ترسی؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان