[فعل]

وَقَعَ

فعل ناگذر

1 افتادن

  • 1.مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِيهِ وَقَعَ فِيهَا.
    اگر کسی بهر کسی چاه بکند، خودش در آن می‌افتد. [چاه مكن بهر كسی اول خودت دوم كسی.]
  • 2.هُوَ وَقَعَ عَلَى الأَرْض.
    او برروی زمین افتاد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان