Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . جوان کمسال
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
يَافِع
قابل مقایسه
1
جوان کمسال
جوان در آستانه بلوغ
1.بَدَأَ مُحَمَّد العَمَلَ وَ هُوَ غُلَامٌ يَافِعٌ.
محمد کار را شروع کرد در حالی که جوان کمسالی بود.
کلمات نزدیک
معزز
ما أسرع
لان
فسيلة
غليظ القلب
حظ
بسمة
مجيب
أنار
انشراح
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان