Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . اصلا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
überhaupt
/yːbɐˈhaʊ̯pt/
غیرقابل مقایسه
1
اصلا
در کل، ابدا
مترادف و متضاد
ganz und gar nicht
1.Die Suppe schmeckt mir überhaupt nicht.
1. این سوپ از نظر من اصلا هیچ مزهای ندارد.
2.Du willst mit meinem Auto fahren? Hast du überhaupt einen Führerschein?
2. تو میخواهی با ماشین من رانندگی کنی؟ تو اصلا گواهینامه داری؟
3.Er hat wieder mal überhaupt nichts verstanden.
3. او باز هم اصلا هیچ چیز نفهمید.
4.Tut mir leid. Ich habe überhaupt keine Zeit.
4. ببخشید من اصلا وقت ندارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
überhand
übergreifend
überglücklich
übergewichtig
übergewicht
überheblich
überheblichkeit
überholen
überholspur
überholt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان