Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . چاق
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
übergewichtig
/ˈyːbɐɡəˌvɪçtɪç/
غیرقابل مقایسه
1
چاق
دارای اضافه وزن
مترادف و متضاد
dünn
1.Bevor sie abnahm, war sie leicht übergewichtig.
1. قبل از آنکه وزن کم کند، او دارای اضافه وزن اندکی بود.
2.Sie sind leider übergewichtig.
2. آنها متاسفانه چاق هستند
تصاویر
کلمات نزدیک
übergewicht
übergeordnet
übergehen
übergeben
übergang
überglücklich
übergreifend
überhand
überhaupt
überheblich
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان