Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . تبدیل شدن
2 . نادیده گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
übergehen
/ˈyːbɐˌɡeːən/
فعل ناگذر
[گذشته: ging über]
[گذشته: ging über]
[گذشته کامل: übergegangen]
[فعل کمکی: sein ]
صرف فعل
1
تبدیل شدن
مترادف و متضاد
sich verwandeln
etwas geht in etwas (Akk) über
به چیزی تبدیل شدن
1. Bald wird der Schnee in Regen übergehen.
1. برف بهزودی به باران تبدیل خواهد شد.
2. Beim Erhitzen geht Wasser in Dampf über.
2. آب با حرارت به بخار تبدیل میشود.
2
نادیده گرفتن
اعتنا نکردن، رد کردن
مترادف و متضاد
auslassen
1.Er hat mich auf der Party völlig übergangen, weil er immer noch beleidigt war.
1. او من را در مهمانی کاملاً نادیده گرفت چون هنوز دلخور بود.
2.Ich werde dieses Kapitel übergehen.
2. من این فصل کتاب را نادیده میگیرم [از آن رد میشوم].
تصاویر
کلمات نزدیک
übergeben
übergang
übergabe
überfüllt
überführung
übergeordnet
übergewicht
übergewichtig
überglücklich
übergreifend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان