[صفت]

überregional

/ˈyːbɐʀeɡi̯oˌnaːl/
غیرقابل مقایسه

1 فرامنطقه‌ای فرامحلی

  • 1.Bis 1939 spielten diese beiden Bibliotheken eine überregional Rolle.
    1. تا سال 1939 این دو کتاب‌خانه نقش فرامنطقه‌ای ایفا می‌کردند.
  • 2.Viele überregionale Zeitungen auch kommen aus London.
    2. بسیاری از روزنامه‌های محلی از لندن می‌آیند [مال لندن هستند].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان