[فعل]

abbauen

/ˈapˌbaʊ̯ən/
فعل گذرا
[گذشته: baute ab] [گذشته: baute ab] [گذشته کامل: abgebaut] [فعل کمکی: haben ]

1 استخراج کردن

  • 1.Im Mittelalter wurde hier Silber abgebaut.
    1. در قرون وسطی از این‌جا نقره استخراج می‌شده است.
  • 2.In diesem Berg wurde früher Kohle abgebaut.
    2. قبلا در این کوه زغال سنگ استخراج می‌شده است.

2 از هم باز کردن تجزیه کردن

مترادف و متضاد aufbauen
  • 1.Die Häuser sind so konstruiert, dass sie leicht wieder abzubauen sind.
    1. خانه‌ها آن‌گونه ساختاربندی شده‌اند که به راحتی دوباره از هم باز می‌شوند.
  • 2.Er brauchte eine Weile, um das Bett abzubauen.
    2. او به مقداری زمان نیاز دارد تا تخت را از هم باز کند.

3 کاهش دادن کم کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان