Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . استخراج کردن
2 . از هم باز کردن
3 . کاهش دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
abbauen
/ˈapˌbaʊ̯ən/
فعل گذرا
[گذشته: baute ab]
[گذشته: baute ab]
[گذشته کامل: abgebaut]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
استخراج کردن
1.Im Mittelalter wurde hier Silber abgebaut.
1. در قرون وسطی از اینجا نقره استخراج میشده است.
2.In diesem Berg wurde früher Kohle abgebaut.
2. قبلا در این کوه زغال سنگ استخراج میشده است.
2
از هم باز کردن
تجزیه کردن
مترادف و متضاد
aufbauen
1.Die Häuser sind so konstruiert, dass sie leicht wieder abzubauen sind.
1. خانهها آنگونه ساختاربندی شدهاند که به راحتی دوباره از هم باز میشوند.
2.Er brauchte eine Weile, um das Bett abzubauen.
2. او به مقداری زمان نیاز دارد تا تخت را از هم باز کند.
3
کاهش دادن
کم کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
abbau
abb.
abartigkeit
abartig
abart
abbeißen
abbekommen
abberufen
abbestellen
abbezahlen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان