[فعل]

abbezahlen

/ˈapbəˌʦaːlən/
فعل گذرا
[گذشته: bezahlte ab] [گذشته: bezahlte ab] [گذشته کامل: abbezahlt] [فعل کمکی: haben ]

1 تسویه کردن قسطی پرداختن

  • 1.Ich habe endlich meine Kreditkarte abbezahlt.
    1. من در نهایت کارت اعتباری‌ام را تسویه کردم.
  • 2.Nachdem er alle Raten abbezahlt hatte, konnte er den Fernseher endlich sein Eigen nennen.
    2. پس از آنکه او تمامی اقساط را تسویه کرد، می‌توانست تلویزیون را برای خود بنامد.
  • 3.seine Schulden abbezahlen
    3. بدهی‌اش را قسطی پرداختن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان