[قید]

abseits

/ˈapzaɪ̯t͡s/
غیرقابل مقایسه

1 خارج پرت

مترادف و متضاد abseits von
  • 1.Das Haus befindet sich etwas abseits.
    1. خانه کمی (در جای) پرت قرار دارد.
  • 2.Ich würde gerne in einer ruhigen Gegend abseits vom Stadtlärm leben.
    2. من واقعاً می‌خواهم در محلی آرام خارج از صداهای شهر زندگی کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان