[اسم]

die Alternative

/ˌaltɛʁnaˈtiːvə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Alternativen] [ملکی: Alternative]

1 جایگزین

  • 1.Auf dieser Strecke ist der Zug eine gute Alternative zum Flugzeug.
    1. در این مسیر قطار یک جایگزین خوب برای هواپیما است.
  • 2.Sonnen- und Windenergie als Alternativen zur Atomenergie
    2. انرژی بادی و خورشیدی به عنوان جایگزینی برای انرژی هسته‌ای

2 گزینه دوم

مترادف و متضاد Auswahlmöglichkeit Option Wahlmöglichkeit
sich vor eine Alternative gestellt sehen
گزینه دوم داشتن
  • Ich stehe vor der Alternative, entweder zu studieren oder eine Lehre anzufangen.
    من گزینه دوم آن را دارم که یا تحصیل کنم یا یک دوره کارآموزی را شروع کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان