Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . خانه سالمندان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
das Altersheim
/ˈaltɐsˌhaɪ̯m/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Altersheime]
[ملکی: Altersheim(e)s]
1
خانه سالمندان
1.Meine Oma lebt in einem Altersheim.
1. مادربزرگ من در یک خانه سالمندان زندگی میکند.
2.Sonntags besuchen wir meist Oma im Altersheim.
2. یک شنبهها، اغلب مادربزرگ را در خانه سالمندان ملاقات میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
altersgruppe
alternative
alternativ
alter
altenpfleger
altersstufe
altersunterschied
altertum
altglas
altmodisch
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان