[فعل]

auffrischen

/ˈaʊffrˌɪʃən/
فعل گذرا
[گذشته: frischte auf] [گذشته: frischte auf] [گذشته کامل: aufgefrischt] [فعل کمکی: haben ]

1 تازه کردن نو کردن، مرور کردن (مهارت و ...)

مترادف و متضاد aufmöbeln erneuern wecken
  • 1.Sie hat ihre alte Sessel aufgefrischt.
    1. او مبل‌های قدیمی‌اش را نو کرد.
  • 2.Sie hat ihre Englischkenntnisse wieder aufgefrischt
    2. او دانش انگلیسی‌اش را دوباره مرور کرد.

2 شدت گرفتن نیرو گرفتن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان