[اسم]

die Aufnahme

/ˈaʊ̯fˌnaːmə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Aufnahmen] [ملکی: Aufnahme]

1 ضبط

مترادف و متضاد Aufzeichnung
  • 1.Bitte seid leise! – Ich starte die Aufnahme.
    1. لطفا ساکت باشید! - من ضبط را شروع کردم.
  • 2.Die Aufnahme wird nächste Woche veröffentlicht.
    2. ضبط (برنامه) یک هفته دیگر منتشر می‌شود.

2 پذیرش قبولی

مترادف و متضاد Akzeptierung Annahme
  • 1.Er hat meine Aufnahme in ein Krankenhaus veranlasst.
    1. او ترتیب پذیرش من را در بیمارستان داد.
  • 2.Für die Aufnahme an der Universität musste ich einen Test bestehen.
    2. برای پذیرش دانشگاه می‌بایستی در آزمونی قبول می‌شدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان