Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . طرد کردن
2 . کنار گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
ausgrenzen
/ˈaʊsɡrˌɛntsən/
فعل گذرا
[گذشته: grenzte aus]
[گذشته: grenzte aus]
[گذشته کامل: ausgegrenzt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
طرد کردن
راندن
مترادف و متضاد
ausschließen
heraushalten
1.Er grenzt diejenigen aus, denen er angeblich helfen will.
1. او کسانی که گویا میخواهد بهشان کمک کند را (از خود) میراند.
2.Manche Leute werden aufgrund allgemeiner Vorurteile ausgegrenzt.
2. برخی از مردم بهخاطر پیشداوریهای کلی طرد میشوند.
2
کنار گذاشتن
مترادف و متضاد
ausklammern
herausnehmen
1.Diesen Bereich hat er bei seiner Untersuchung bewusst ausgegrenzt.
1. او عمداً این بخش را در پژوهشش کنار گذاشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
bestehenbleiben
vorbildfunktion
traktandum
erholungsbedürftig
gestellt werden
ankündigungstext
freundschaftspreis
navigationssystem
destabilisieren
verspannt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان