Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . کارمند
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Beamte
قابل شمارش
مذکر
1
کارمند
کارمند رسمی
1.Der Beamte hatte keine andere Wahl, als die Klage anzunehmen.
1. کارمند رسمی چاره دیگری جز پذیرش شکایت نداشت.
2.Lehrer und Polizisten sind Beamte.
2. معلمان و پلیسها کارمندان رسمی هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
beachvolleyball
beachtung
beachtlich
beachten
beachplatz
beamter
beanspruchen
beanspruchung
beanstanden
beanstandung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان