Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . کارمند دولت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Beamter
/bəˈʔamtɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Beamtinnen]
[ملکی: Beamtin]
[مونث: Beamtin]
1
کارمند دولت
کارمند، مسئول دولتی
1.Er arbeitet als Beamter bei der Post.
1. او به عنوان کارمند در اداره پست کار میکند.
2.Fragen Sie die Beamtin an Schalter acht!
2. از کارمند پشت پیشخوان شماره 8 بپرسید!
3.Meine Frau ist Beamtin bei der Polizei.
3. زن من در اداره پلیس کارمند است.
کاربرد واژه Beamter به معنای کارمند دولت
از واژه Beamter معمولا برای اشاره به افرادی به کار می رود که به صورت مستقیم برای دولت کار می کنند. افرادی مانند معلمان مدارس دولتی، کارمندان تمامی ادارات دولتی، ماموران پلیس، کارمندان و ماموران پست و ...
تصاویر
کلمات نزدیک
beamte
beachvolleyball
beachtung
beachtlich
beachten
beanspruchen
beanspruchung
beanstanden
beanstandung
beantragen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان