[فعل]

begleichen

/bəˈɡlaɪ̯çn̩/
فعل گذرا
[گذشته: beglich] [گذشته: beglich] [گذشته کامل: beglichen] [فعل کمکی: haben ]

1 تسویه کردن بازپرداخت کردن

  • 1.Begleichen Sie bitte die Forderung bis Monatsende.
    1. لطفا درخواست را تا انتهای ماه تسویه کنید.
  • 2.Meine Eltern halfen mir dabei, meine Schulden zu begleichen.
    2. والدین من به من در تسویه کردن بدهی‌هایم کمک می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان