[اسم]

die Berufung

/bəˈʀuːfʊŋ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Berufungen] [ملکی: Berufung]

1 استیناف (حقوق) فرجام، تجدید نظر

  • 1.Berufung gegen ein Urteil einlegen
    1. برای حکمی درخواست تجدید نظر دادن

2 وظیفه

مترادف و متضاد Aufgabe Auftrag
  • 1.Die Berufung meiner Schwester ist es, den Obdachlosen zu helfen.
    1. وظیفه خواهرم کمک‌کردن به بی‌خانمان‌ها‌ است.
  • 2.Er fühlt die Berufung, den Kranken zu helfen.
    2. او احساس وظیفه می‌کند که به بیماران کمک کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان