Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . آرام کردن
2 . آرامش خود را حفظ کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
beruhigen
/bəˈʁuːiɡən/
فعل گذرا
[گذشته: beruhigte]
[گذشته: beruhigte]
[گذشته کامل: beruhigt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
آرام کردن
1.Der Vater versucht das weinende Kind zu beruhigen.
1. پدر تلاش کرد گریه بچه را آرام کند.
2.Ich kann Sie beruhigen. Ihrem Sohn ist nichts passiert.
2. من می توانم تو را آرام کنم. هیچ اتفاقی برای پسرت نیوفتاده.
2
آرامش خود را حفظ کردن
آرام شدن
(sich beruhigen)
مترادف و متضاد
ruhig werden
sich besänftigen
1.Beruhigen Sie sich bitte. Es ist alles in Ordnung.
1. لطفاً آرامش خود را حفظ کنید. همه چیز تحت کنترل است.
2.Nach dem Schreck hat sie sich sehr schnell beruhigt.
2. بعد از وحشت او خیلی سریع آرام شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
beruhen
berufung
berufsziel
berufswunsch
berufswahl
beruhigend
beruhigung
beruhigungsmittel
berüchtigt
berücksichtigen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان