Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . رابطه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Beziehung
/bəˈʦiːʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Beziehungen]
[ملکی: Beziehung]
1
رابطه
ارتباط
مترادف و متضاد
Fühlung
Kontakt
Verhältnis
Verkehr
politische/kulturelle/geschäftliche/private/internationale/... Beziehungen
روابط سیاسی/فرهنگی/تجاری/خصوصی/بینالمللی/...
Seit Juli 2014 existieren wieder normale politische Beziehungen.
از ژوئن سال 2014 دوباره روابط سیاسی معمول وجود دارند.
die deutsch-russischen Beziehungen
روابط آلمان و روسیه
Dies sei ein guter Tag für die deutsch-russischen Beziehungen.
امروز روز خوبی برای روابط آلمان و روسیه است.
gute/freundschaftliche/... Beziehungen zu jemandem haben
روابط خوب/دوستانه/... با کسی داشتن
Wir haben gute Beziehungen zu unseren Nachbarn.
ما روابط خوبی با همسایههایمان داریم.
eine Beziehung zu etwas (Dat.) stehen
در رابطه با چیزی بودن/با چیزی ارتباط داشتن
Sein Selbstmord steht sicher in Beziehung zu seiner langen Krankheit.
خودکشی او قطعاً با بیماری درازمدت او ارتباط دارد.
eine Beziehung zwischen...
ارتباط/رابطه میان...
Die Beziehung zwischen einem Mann und einer Frau muss auf Respekt basieren.
رابطه میان زن و مرد باید بر پایه احترام باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
beziehen
bezichtigen
bezeugen
bezeichnung
bezeichnend
beziehungsweise
beziffern
bezirk
bezug
bezugswort
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان