[صفت]

dürr

/dʏʁ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: dürrer] [حالت عالی: dürrsten]

1 خشک

  • 1.Du musst die dürren Zweige abschneiden.
    1. تو باید شاخه‌های خشک را قطع کنی.
  • 2.dürre Äste
    2. شاخه‌های خشک
  • 3.dürres Land
    3. زمین خشک

2 نحیف لاغر

  • 1.Besser zu dick als zu dürr!
    1. چاقی زیاد بهتر از لاغری زیاد است!
  • 2.ein dürrer Körper
    2. یک بدن نحیف
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان