[قید]

dagegen

/daˈɡeːɡən/
غیرقابل مقایسه

1 مخالف

  • 1.Sind Sie für oder gegen ein Rauchverbot? - Ich bin dagegen.
    1. آیا با ممنوعیت سیگار کشیدن موافقی یا مخالف؟ - من مخالفم.

2 به سمت مقابل، به سوی

  • 1.Vorsicht, da ist ein Baum! Fahr nicht dagegen!
    1. مواظب باش، آنجا یک درخت است! به سمت آن رانندگی نکن!

3 در مقابل برعکس

مترادف و متضاد im Vergleich dazu
  • 1.Reptilien sind seltene Haustiere, Hunde dagegen sind sehr beliebt.
    1. خزندگان حیوانات خانگی نادری هستند، سگ‌ها در مقابل خیلی محبوب هستند.
  • 2.seine Arbeit ist hervorragend, dagegen ist meine nichts.
    2. کار او عالی است، (اما) در مقابل مال من نه.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان