[عبارت]

die Nase voll haben

/diː ˈnaːzə fɔl ˈhaːbn̩/

1 حوصله نداشتن خسته شدن

  • 1.Ich habe die Nase voll von der ständigen Werbung im Fernsehen.
    1. من از تبلیغات مداوم در تلویزیون خسته شده‌ام.
  • 2.lch habe die Nase voll. Bei den beiden geht es immer nur um Mode und Kosmetik.
    2. من حوصله ندارم. کنار آن دو نفر همیشه تنها مد و لوازم آرایش وجود دارد. [بحث می‌شود.]
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "دماغ پر داشتن" است و احتمال می‌رود در ابتدا واژه‌های دهان و پوزه مورد استفاده قرار می‌گرفته است و کنایه از "حوصله نداشتن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان