1.Ich habe die Nase voll von der ständigen Werbung im Fernsehen.
1.
من از تبلیغات مداوم در تلویزیون خسته شدهام.
2.lch habe die Nase voll. Bei den beiden geht es immer nur um Mode und Kosmetik.
2.
من حوصله ندارم. کنار آن دو نفر همیشه تنها مد و لوازم آرایش وجود دارد. [بحث میشود.]
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحتاللفظی این عبارت "دماغ پر داشتن" است و احتمال میرود در ابتدا واژههای دهان و پوزه مورد استفاده قرار میگرفته است و کنایه از "حوصله نداشتن" دارد.