[عبارت]

ein unbeschriebenes Blatt sein

/aɪ̯n ˈʊnbəˌʃʀiːbənəs ˈblat zaɪ̯n/

1 بی‌تجربه بودن ناشناخته بودن

  • 1.Der Kilimandscharo ist längst kein unbeschriebenes Blatt mehr.
    1. کلیمانجارو دیگر مدتهاست که ناشناخته نیست. [شناخته شده است.]
  • 2.Noch gestern war sie ein unbeschriebenes Blatt, aber jetzt hat sie das Herz des Publikums erobert.
    2. او دیروز هنوز بی‌تجربه و ناشناخته بود ولی الان دل جمعیت را فتح کرده‌است.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "کاغذی نانوشته بودن" است و کنایه از "بی‌تجربه و ناشناخته بودن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان