in ein Auto/in den Zug/in einen Bus/... einsteigen
یک ماشین/قطار/یک اتوبوس/... سوار شدن
Schnell, steig ein, der Zug fährt gleich.
سریع، سوار شوید، قطار الان حرکت میکند.
کاربرد واژه einsteigen به معنای سوار شدن
فعل einsteigen برای اشاره به عمل سوار شدن یا وارد شدن به یک وسیله نقلیه استفاده میشود. einsteigen میتواند در مورد ماشین، قطار، اتوبوس، کشتی و ... استفاده شود. از einsteigen معمولاً برای اشاره به سوار شدن بر حیواناتی مثل اسب استفاده نمیشود.
2
وارد شدن
مترادف و متضاد
antreten
mitmachen
sich betätigen
sich einlassen
in die Politik/ins Verlagsgeschäft/... einsteigen
وارد سیاست/تجارت چاپ/... شدن
1.
Er ist als Kompagnon in die Firma eingestiegen.