Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . علامتگذاری کردن
2 . وارد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
einzeichnen
/ˈaɪ̯nˌt͡saɪ̯çnən/
فعل گذرا
[گذشته: zeichnete ein]
[گذشته: zeichnete ein]
[گذشته کامل: eingezeichnet]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
علامتگذاری کردن
علامت زدن
1.in die Karte einzeichnen
1. در نقشه علامتگذاری کردن
2.Sie zeichnete ein "X" in die Karte ein, um zu zeigen, wo der Bahnhof war.
2. او یک "X" در نقشه علامت زد تا نشان بدهد که ایستگاه قطار کجا بود.
2
وارد کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
einzahlung
einzahlen
einzahl
einwöchig
einwurf
einzel
einzelfahrschein
einzelfall
einzelhandel
einzelhandelspreis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان