[اسم]

der Elch

/ɛlç/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Elche] [ملکی: Elch(e)s]

1 موس گوزن شمالی

  • 1.Elch ist in diesen Tagen auch sehr glücklich.
    1. گوزن شمالی هم در این روزها خیلی خوشحال است.
  • 2.Jede Saison hat ihre Jagd, im Herbst Elch und Bär.
    2. هر فصلی شکار خودش را دارد، در پاییز موس و خرس.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان