[اسم]

die Eleganz

/eleˈɡant͡s/
غیرقابل شمارش مونث
[ملکی: Eleganz]

1 شکوه ظرافت و زیبایی

مترادف و متضاد feinheit schönheit
  • 1.Das Hotel verbindet Komfort mit vollendeter Eleganz.
    1. هتل، آسایش را با ظرافت و زیبایی کامل پیوند می‌دهد.
  • 2.Solche Eleganz sieht man hier nicht.
    2. آنچنان شکوهی در اینجا دیده نمی‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان