[فعل]

entnehmen

/ɛntˈneːmən/
فعل گذرا
[گذشته: entnahm] [گذشته: entnahm] [گذشته کامل: entnommen] [فعل کمکی: haben ]

1 برداشتن بیرون آوردن

  • 1.Du kannst Kugelschreiber aus dem Karton entnehmen.
    1. تو می‌توانی از کارتون خودکار برداری.
  • 2.Ich entnahm die alte Batterie und legte eine neue ein.
    2. من باطری‌های قدیمی را برداشتم و یک جدیدش را گذاشتم .
  • 3.Karte entnehmen
    3. برداشتن کارت از خودپرداز بانک
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان