[فعل]

entstellen

/ɛntˈʃtɛlən/
فعل گذرا
[گذشته: entstellte] [گذشته: entstellte] [گذشته کامل: entstellt] [فعل کمکی: haben ]

1 از شکل انداختن از قیافه انداختن

  • 1.Der Ausschlag entstellte sie sehr.
    1. کهیر خیلی او را از قیافه انداخت.
  • 2.Er war durch die Narben fast bis zur Unkenntlichkeit entstellt
    2. او بخاطر جاهای زخم تقریبا به وضعیتی غیر قابل تشخیص از شکل افتاد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان