[فعل]

erhitzen

/ɛɐ̯ˈhɪt͡sn̩/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: erhitzte] [گذشته: erhitzte] [گذشته کامل: erhitzt] [فعل کمکی: haben ]

1 حرارت دادن گرم کردن

  • 1.Die Pinienkerne werden ohne Öl in der Pfanne erhitzt.
    1. دانه‌های کاج بدون روغن در ماهی‌تابه حرارت دیدند.
  • 2.Er erhitzte die Milch in einem Kochtopf.
    2. او شیر را در یک قابلمه حرارت داد.

2 گرم شدن حرارت دیدن (sich erhitzen)

  • 1.das Öl hat sich erhitzt
    1. روغن گرم شده است.(حرارت دیده است)

3 عصبانی کردن

  • 1.dieser Gedanke erhitzte ihn
    1. این فکر او را عصبانی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان