[اسم]

die Erlaubnis

/ɛɐ̯ˈlaʊ̯pnɪs/
قابل شمارش مونث
[ملکی: Erlaubnis]

1 پروانه مجوز

  • 1.Haben Sie eine Erlaubnis dafür?
    1. مجوزی برای این‌ کار دارید؟
  • 2.Sie hat keine Arbeitserlaubnis.
    2. او پروانه کار ندارد.

2 اجازه

  • 1.Dafür brauchen Sie die Erlaubnis des Chefs.
    1. برای این (کار) شما به اجازه رئیس نیاز دارید.
  • 2.Er erhielt die Erlaubnis, im Land zu bleiben.
    2. او اجازه ماندن در کشور را دریافت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان